وقتی اذان مغرب پیچید در خیابان
در من شکفت باغی باغی به نام قران
رفتم وضو گرفتم در حوض تو مسجد
شد سینه ام پراز گل از رنگ و بوی مسجد
باغی ز سبزه و گل در چشم خود نشاندم
من در صف جماعت رفتم نماز خواند
وقتی به خانه رفتم دیدم که مثل یاسم
بوی گلاب می داد هم دست و هم لباسم
نظرات شما عزیزان:
چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:
,
| 22:51
| محمد حسین
|